از نسل گل و بهار وٍٍآیینه تویی
منظومه انتظار دیرینه تویی
ما منتظران وعده دیداریم
خورشید زلال روز آدینه تویی
تورا در عین دوری دوست دارم
تو را با این صبوری دوست دارم
گل نرگس گل جاوید ایام
تو را صد سال نوری دوست دارم
نام او بر ابر خواندم ابر باریدن گرفت
وصف او بر کور گفتم چشم او دیدن گرفت
تا شمیم عطر نرگس بر مشام دل رسید
گاه بوییدن گرفت گاه شوریدن گرفت
اگر آن سبز قامت رو نماید
در باغ خدا را می گشاید
تنم را نذر کردم تا بتازد
دلم را فرش کردم تا بیاید
زمستان خسته شد از بی بهاری
جهان می لرزد از این بی قراری
گمانم جمعه ای باقی نمانده
خدایا تا به کی چشم انتظاری